به گزارش روزنامه شفاف اعتماد او نوشت: “يكي: او كنار خيابان دراز كشيده بود.” تكان خورد و فريب خورد. كسي كه او را ديد و او را به بيمارستان رساند گفت كه او “به كمك نياز دارد”. او چهار روز بعد در بيمارستان فوت كرد. در اين مدت ، او از روزي كه به بيمارستان …
منبع: سايت كردوار نيوز
ادگار آلن پو و مرگ سرخ
ادگار آلن پو و مرگ سرخ https://kordavar.ir/ادگار-آلن-پو-و-مرگ-سرخ/ Mon, 04 Oct 2021 02:47:27 0000 اخبار فرهنگي https://kordavar.ir/ادگار-آلن-پو-و-مرگ-سرخ/
به گزارش روزنامه شفاف اعتماد او نوشت: “يكي: او كنار خيابان دراز كشيده بود.” تكان خورد و فريب خورد. كسي كه او را ديد و او را به بيمارستان رساند گفت كه او “به كمك نياز دارد”. او چهار روز بعد در بيمارستان فوت كرد. در اين مدت ، او از روزي كه به بيمارستان …
منبع: سايت كردوار نيوز
ادگار آلن پو و مرگ سرخ
به گزارش روزنامه شفاف اعتماد او نوشت: “يكي: او كنار خيابان دراز كشيده بود.” تكان خورد و فريب خورد. كسي كه او را ديد و او را به بيمارستان رساند گفت كه او “به كمك نياز دارد”. او چهار روز بعد در بيمارستان فوت كرد. در اين مدت ، او از روزي كه به بيمارستان منتقل شده بود تا مرگش يك كلمه نگفت و هيچ كلمه يا جمله اي از وي به جز آخرين جمله اي كه او بيان كرد – گزيده اي از دكترش – از او نوشته نشد. “خداوندا ، به جان درمانده من كمك كن!” مرگ را در آغوش گرفت ؛ او فقط 40 سال داشت.
ادگار آلن پو در 7 اكتبر 1849 درگذشت. بنابراين ، 3 اكتبر ، يعني يك روز از آن سال ، در گوشه خيابان ظاهر شد. اگرچه زماني تصور مي شد كه مرگ وي نتيجه مصرف زياد الكل بوده است ، اما مدتهاست كه يكي از سوالات بي پاسخ در تاريخ ادبيات است. برخي مي گويند وي قصد خودكشي آن شب را داشته است ، در حالي كه برخي ديگر فكر مي كنند به بيماري مانند هاري يا آنفولانزا مبتلا شده است. همه اينها حدس و گمان است و بر اساس هيچ سندي نيست. از زمان مرگ يا بستري شدن وي هيچ اطلاعات رسمي در دست نيست و نزديكان وي چند روزي نيست كه شاهد پايان عمر وي هستند. ما مي دانيم كه او تا پايان عمر افسرده نبود ، اما هميشه افسرده بود ، به ويژه در سال هاي گذشته – به ويژه پس از مرگ شوهرش.
رايان بويد در مقاله 2020 خود با عنوان “افسردگي و زبان” به افسردگي شديد پو اعتراف مي كند. بويد نگاهي به معناي واقعي كلمه پو در ماه هاي پاياني زندگي خود مي اندازد و مي گويد در اين متون با مردي مستأصل روبرو هستيم كه هيچ خاطره اي از زندگي ندارد.
دوم: پو خود را بيشتر شاعر مي دانست تا نويسنده ، اما شهرت فعلي او به داستان هاي كوتاه او و نقشي كه در توسعه اين ژانر ادبي ايفا كرد برمي گردد. او داستانهاي كوتاه زيادي نوشت ، مانند نسخه خطي روي شيشه و ماسك مرگ قرمز – حدود دو قرن بعد – كه هنوز هم جذاب هستند و به قول نويسنده ، ما خود را كمي جمع مي كنيم. به به عنوان مثال ، ماسك مرگ قرمز داستان شاهزاده اي را روايت مي كند كه به كاخي با ديوارهاي بلند ، دروازه هاي آهني و غذاي فراوان پناه مي برد زيرا معتقد است بايد دنيايي در خارج از قصر وجود داشته باشد ، بدون اين كه تخريب سرزمين مادري خود را ناديده بگيرد. در اين شرايط پشيماني يا فكر كردن احمقانه بود. شاهزاده همه ابزارهاي پوششي را تهيه كرده بود: … ايمني و راحتي با همه آنها (ابزار كتاني). “مرگ سرخ وجود نداشت.” اما Red Death يك ماسك روي صورتش مي گذارد و يك شب پس از جشن وارد كاخ مي شود. شاهزاده و مهمانانش او را نمي شناسند: “چه كسي جرات كرد به ما توهين كند؟ “او را دستگير كنيد و ماسك او را برداريد تا ببينيم فردا سحرگاه استحكامات كاخ چه كسي را به دار آويخته ايم!” مهمانان شگفت زده مي شوند ، اما خود شاهزاده خنجر به دنبال آن غريبه مي رود و در يكي از آخرين اتاقها به او مي رسد. “غريبه ناگهان برگشت و به چشم تماشاگرانش نگاه كرد. فريادي شنيده شد ، خنجري روي فرش سياه افتاد ؛” اين جايي است كه شاهزاده بي جان لحظه بعد آمد. “همه آن شب در كاخ جان باختند. او مي دانست كه اين اتفاق مي افتد ، اما بالاخره روزي فرا مي رسد كه “اشراف نمي توانند آنچه را كه براي فقرا پيش آمد زنده بمانند”.
منبع: سايت كردوار نيوز
ادگار آلن پو و مرگ سرخ
- ۷ بازديد
- ۰ نظر