روايت لحظه به لحظه‌ يك شاهد عيني از حج خونين

برترين اخبار و اطلاعات تخصصي معماري و سازه ايران و جهان را در اين وبگاه بخوانيد.

روايت لحظه به لحظه‌ يك شاهد عيني از حج خونين

30 اوت 1987 ، دولت عربستان تبرئه مشركان را در مكه دفن كرد ، در اين بين برخي از حجاج ايراني به شهادت رسيدند. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران به نقل از مركز اسناد انقلاب اسلامي ، روزنامه “جمهوري اسلامي” در تاريخ 19 شهريور 1366 ، به مناسبت بزرگداشت چهل شهيد ، گزارش يك شاهد …

روايت لحظه به لحظه‌ يك شاهد عيني از حج خونين https://dibarooz.ir/روايت-لحظه-به-لحظه‌-يك-شاهد-عيني-از-حج-خ/ ديباروز Sat, 31 Jul 2021 19:18:13 0000 عمومي https://dibarooz.ir/روايت-لحظه-به-لحظه‌-يك-شاهد-عيني-از-حج-خ/ 30 اوت 1987 ، دولت عربستان تبرئه مشركان را در مكه دفن كرد ، در اين بين برخي از حجاج ايراني به شهادت رسيدند. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران به نقل از مركز اسناد انقلاب اسلامي ، روزنامه “جمهوري اسلامي” در تاريخ 19 شهريور 1366 ، به مناسبت بزرگداشت چهل شهيد ، گزارش يك شاهد …

30 اوت 1987 ، دولت عربستان تبرئه مشركان را در مكه دفن كرد ، در اين بين برخي از حجاج ايراني به شهادت رسيدند.

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران به نقل از مركز اسناد انقلاب اسلامي ، روزنامه “جمهوري اسلامي” در تاريخ 19 شهريور 1366 ، به مناسبت بزرگداشت چهل شهيد ، گزارش يك شاهد عيني را در قالب يك يادداشت دست نويس منتشر كرد. در جمعه خونين مكه راوي در اين يادداشت موارد زير را نقل مي كند: حركتهاي مكرر وسايل نقليه پر از كماندوهاي مسلح ، همراه با آژيرهاي مداوم و آزاردهنده اتومبيل هاي پليس ، بر فراز مسجد جامع با رنگ و لعاب غربي و به ويژه آمريكايي ، مرا به ياد خلبانان هواپيما مي اندازد. سپاه ابرهه ، و اين شكل را در ذهن من زنده مي كند كه كلمه “نه خدا” را به جز خدا از بين ببرد ، از خود مي پرسم ، آيا آنها مي خواهند به جبهه اسرائيل ، كه مملو از سلاح است ، حمله كنند؟ و قدرت خود را به نمايش بگذارند؟

بسياري از متحدان متحد را مشاهده خواهيد كرد كه گروههايي با حمل بنرهايي با شعارهاي “الموت براي آمريكا” و “الموت براي اسرائيل” و تصاوير امام از هر سو و به طرف ميدان معبد شعار مي دهند “خدا بزرگ است و خدا نيست”. نقطه شروع راهپيمايي .

تعدادي از زائران با نشان گردان قرمز ، با كشيدن يك خط مستمر از ميدان معبد تا پل هاجون در دو طرف خيابان ، شكوه و ترتيب خاصي را براي مراسم ايجاد كردند. برخي از افراد داراي نشان سبز رنگي هستند كه بر روي آن كلمه “حج آبياري” نوشته شده و گلوي حجاج را با قطره هاي آب سرد از فرياد بي گناهي مشركان حجاج شاداب مي كنند و تشنه ايراني تشنه يا غير آن را فرو مي نشاند. – زائران ايراني به ياد استاد خود حسين (عليه السلام).

شادي رضايت خداوند از اعلام برائت از سوي مشركان ، حرارت هوا را ذوب مي كند ، كه از پل جلال و عظمت بسياري از يكتاپرستان آشكارتر و از ظاهر مكانها و ساختمانهاي دولتي در امتداد پر شده آشكارتر است. جاده. از غيرنظاميان سعودي و گاهي در كنار آنها در دوربين هاي فيلمبرداري نيز ديده مي شود.

در طول راه ، هنگامي كه آغاز جمعيت به مسجد جن مي رسد ، ازدحام جمعيت نيز بيشتر مي شود.

در حال حاضر من در كنار پليس ايستاده ام و منتظر هستم كه پليس راه را براي اين جمعيت عظيم باز كند كه حتي پس از پايان تظاهرات سال گذشته مجبور به پراكنده شدن شدند ، اما برخلاف انتظار ، هنگامي كه خط مقدم تظاهرات نزديك شد. .. متشكل از برادران نيروهاي امنيتي ، پليس با نشان افسر سعودي ناگهان چوب هاي چوبي خود را بلند كرده و بر روي مردم پايين آورد.

هيچ كس انتظار چنين صحنه اي را نداشت ، در ابتدا من فكر مي كردم كه اين يك درگيري كوتاه مدت مانند سالهاي گذشته خواهد بود ، اما حمله گروه ديگري از پليس مستقر در نزديكي تقاطع ، كه همان افسر با راديو با آنها تماس گرفت ، اوضاع را بدتر مي كند. از آنجا كه هيچ كس آماده مقابله با پليس نيست ، ناچار ، عليرغم فشار سيل عظيمي از مردم بي خبر از حمله پليس ، مردم سعي مي كنند در جهت مخالف راهپيمايي بازگردند. فريادهاي خداي متعال در فضاي حرم خداوند متعال طنين انداز مي شود و در ميان فريادهاي خداوند متعال اين صدا به گوش مي رسد.

به دليل عدم آمادگي مردم و غيرقابل پيش بيني بودن ظهور چين ، هيچكس توانايي تصميم گيري را ندارد و گاهي اوقات نظرات كساني كه فرياد مي زنند متفاوت است … فقط در اين لحظه يك تراژدي دردناك آغاز مي شود.

ماموران شخصي سعودي كه قبلاً در پاركينگ چند طبقه در محوطه مقابل مسجد جن مستقر شده بودند ، سنگهاي بزرگ ، چوب ، آهن ، كولر گازي و هرگونه تجهيزات سنگين ديگر را به سمت جمعيت بي دفاع شروع كردند. اكنون برايم روشن است كه هدف آنها متفرق ساختن مردم با ايجاد وحشت نيست ، بلكه كشتن مردم به وحشتناك ترين روش است. از آنجا كه هر سنگي كه از طبقه ششم پايين پرتاب مي شود ، به دليل ناگفته هاي جمعيت ، حداقل سه يا چهار نفر به شدت مجروح يا حتي شهيد مي شوند.

باتوم هاي بي خون پليس بر روي هركسي كه فرود مي آيد منفجر مي شود و جوامع سفيدپوست را سفيد مي كند و آنها را در خون غرق مي كند.

در اولين لحظات ، ماكت بيت المقدس زير ضربات باتوم پليس فرو ريخت. فشار جمعيت ما را به سمت راست خيابان كه دو خواهر هستند سوق مي دهد. چندي از حمله وحشيانه پليس عربستان نگذشته بود كه صداي تيراندازي را شنيدم و ديدم افرادي كه در خون خالص خود تيرهايي به سرشان حمل مي كنند و تيرهايي را از ذهنم حمل مي كنند!

در همين حال ، من ناگهان يك حمله وحشيانه پليس را در سمت چپ خيابان ديدم كه برادران را عقب مي راند ، اما با وجود ضربات سنگين پليس وحشيانه سعودي در سمت راست خيابان ، اين جمعيت زياد قادر به حركت نيستند ، اما بيشتر مي شوند. و شلوغ تر فشار و ازدحام آنقدر زياد است كه نفس كشيدن دشوار است ، اطرافيانم پير يا پير هستند ، به دليل فشار بيش از حد و مشكل تنفس صورتشان آبي مي شود ، قدرت صحبت كردن را از دست داده اند. من بسيار تعجب مي كنم و وقتي مي بينم جلوي جمعيت خالي است اما هيچ كس حركت نمي كند ، فكر مي كنم آنها در وسط خيابان و جلوي مردم سنگر گذاشتند.

من خودم را به سختي از بين جمعيت بيرون مي آورم تا از موانعي كه ما باور داريم خلاص شوم ، با كمك چند برادر ديگر ، افراد زيادي توسط پليس بي رحمانه سعودي كشته شده اند كه مردم را با باتوم كتك مي زنند و افراد ضعيف خود را لگد مي كنند. اجساد گونه ها را از باران بطري هاي شكسته و سنگ هاي سنگين كه توسط احمق هاي سيستم از بالا پرتاب مي شود نجات دهيد. اما وقتي جلوي اين جمعيت راكد مي ايستم ، صحنه اي بسيار دلخراش را مي بينم كه در آن كلمات من عمق فاجعه را بيان مي كند.

من تعداد زيادي خواهر ، به ويژه زنان مسن را مي بينم كه در جمع جمع شده و فلج شده اند ، خواهران پايين تر تمام عمر خود را تسليم مي كنند ، خواهران بالاتر از آنها ، شايد آخرين نفس خود را مي كشند ، فقط گريه هاي مظلومانه آنها ، برخي از آنها بلند. سلاح و درخواست كمك.

ما بلافاصله سعي مي كنيم آنها را به كمك برادران ديگر يكي يكي از جمعيت خارج كنيم ، اما به استثناي اندك ، تلاش هاي ما بي نتيجه است. در سمت راست خيابان ، برخي از جانبازان در اولين لحظه از چرخ هاي خود افتادند و باتوم هاي وحشيانه پليس روي سر آنها افتاد. برخي از افراد به طور جدي سعي مي كنند مجروحان را روي دستان خود يا علائم موجود در دست افراد را برگردانند. صداي گلوله لحظه اي قطع نمي شود ، سعي مي كنم پيرزن و معلولان را به عقب ببرم ، پيرزني را مي بينم كه خون از سرش جاري شده و نيمي از صورتش خون آلود است و راه را براي پيراهنش باز مي كند. . من نزد او مي روم تا به او كمك كنم ، اما قبل از اينكه كاري براي او انجام دهم ، جمله اي به من مي گويد كه واقعاً ايمان و شجاعت شيرهاي اسلام را متبلور مي كند. او روح يك زن است ، اما با قاطعيت مي گويد من بر نمي گردم ، جوانان ما شهيد مي شوند ، كجا بروم!

پليس از زير پل حجه در راس الحيگون (تا ميدان ميدان) به مردم حمله مي كند ، ناگهان در مقابل چندين ساختمان جديد در كنار قبرستان ابيلال ، جايي كه فلسطيني ها و اردني ها پراكنده شده اند ، جمعيت دوباره شلوغ مي شود. سختي پليس از طرف ديگر .. اين بدان معناست كه ميدان معبد به مردم حمله كرد و آنها را به پايين هل داد. ساكنان باقي مانده از دو طرف محاصره شده اند ، خروجي وجود ندارد ، درهاي همه ساختمانها بسته است ، اما همه ساكنان جنايات پليس عربستان را از طريق پنجره هاي طبقات بالا مشاهده مي كنند.

هوا كاملاً تاريك بود و اجساد زيادي روي زمين افتاد. اكنون كه مردم از هر دو طرف تحت محاصره شديد قرار دارند ، پليس سعودي از مردم مي خواهد بنشينند ، جمعيت نشسته و پايان جنايات وحشتناك خود را تصور كنند.

وقتي همه نشستند ناگهان بيرون رفتند تا گاز خفه كننده را بين مردم بيندازند. در جاهايي كه شلوغي فراوان است ، بدون استثنا ، تعداد كمي از مردم گاز گرفتند يا حداقل خفه شدند ، در اين شرايط دشوار ، درهاي ساختمانهاي اردني و فلسطيني ناگهان به روي مردم باز مي شود. بسياري از خواهران و مجروحان وارد ساختمان مي شوند ، اما وقتي پليس متوجه مي شود كه ايرانيان داخل ساختمان ها هستند ، برق را قطع مي كنند ، به طوري كه درجه حرارت بالا و تاريكي باعث مشكلات زيادي مي شود.

پليس به فداكاري خود ادامه مي دهد و يك شهيد يا مجروح ديگر را به مسلمان تغيير مي دهد و در پشت پليس بسياري از نيروهاي امنيتي و اراذل و اوباش با چوب و سنگ با لباس غيرنظامي به مردم حمله مي كنند.

درگيري و ضرب و شتم حتي لحظاتي قبل از نماز مغرب ادامه دارد ، هنگامي كه حمله مغول و اقدامات آمريكا با مجروح شدن و دستگيري به پايان رسيد ، با تبريك يكديگر و حتي دست دادن و در آغوش گرفتن ، و خيابان پر از خون است. چيزهايي كه مردم به جا گذاشتند ، خيمه ها در خون فرو رفت و بدن پاك شهدا و حتي مجروحان در حالي كه اراذل و اوباش و افسران پليس هنوز ايرانيان نجات يافته از كشتار را در گوشه و كنار كتك مي زنند.

صحنه اي غم انگيز و دردناك ، اجساد پاك و مطهر عزيزانشان كه توسط مدعيان كليد كعبه به منظور انجام وظيفه شرعي خود مبني بر برائت از مشركان ، در خيابان و روي فرش خونين به شهادت رسيدند. بلكه آرامش و سكوت آنها براي هميشه يك فرياد مخرب در گوش هر قلب بيدار و بيدار است!

يك ساعت بعد از حرم خدا به مسجد جامع مي روم و به ميدان معبد مي روم. حجون تميز شده است ، اما خون زيادي در اين طبقه ، پياده رو ، در و ديوار كنار اين جاده وجود دارد كه براي هميشه مظلوميت شهدا را فرياد مي زند.

از پل هاجون به بعد ، به جز بلند كردن اجساد و مجروحان ، صحنه دست نخورده باقي ماند و كفش و چادرهاي آغشته به خون ، قمقمه خراب شده ، قلوه سنگ و بطري هاي شكسته كل خيابان را پوشانده بود.

خون روي درها ، ديوارها و كنده كاري هاي روي زمين نشان دهنده عمق جنايت آل سعود است. در زير سايبان سياه شب ، با خود فكر مي كنم ، خدايا ، آيا اين ميدان جنگ است يا نقطه اي از حرم محدود خدا در نزديكي خانه هاي شما؟ آيا اين خيابان در مكه است؟ يا كشتارگاه؟

امسال براي زائران كافي نبود كه گوسفندي را در راه خدا قرباني كنند ، زيرا خود را به كشتارگاه عشق رسانده و به جاي راهنمايي ، خود را قرباني خدا كردند.

امسال كعبه به جاي عطر و گلاب با خون شستشو شد. اميدوارم خداوند از خون مهمانانش انتقام بگيرد. “

انتهاي پيام

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.